مرثیه ای برای یک رویا

خنده از ته دل

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 08-12-2013

بعضی وفتها از ته دل می‌خندی. این خنده‌هائی که بعد از شنیدن جک انجام می‌شه از ته دل نیست. خنده از ته دل به نظر من خنده‌ای هستش که توش شادی، غم، تهمت، طنز و … باشه. مثل این یکی. یکی از دانشجوهای یکی از درسها این عکس رو برام فرستاده. من واقعا از ته دل خندیدم. احساس کردم که از ته دل خندیدم. می‌دونید چرا خیلی خندیدم؟ یکی اینکه …. بگذریم. فقط تا حالا کسی اینقدر قشنگ چند تا متلک رو با هم به من نگفته بود. کاش همه می‌تونستن تو فحش دادن اینقدر حرفهای قشنگ بزنن.

واقعا زیبا بود

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 04-12-2013

هرگز با احمق ها بحث نکنید. آنها اول شما را تا سطح خودشان پایین می کشند،. بعد با تجربه ی یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند.
مارک توآین

بزرگترین خیانت

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 03-09-2013

برزگترین خیانت را کسانی در حق من کردند که یا اشتباهاتم را اصلا به من نگفتند و یا طوری به من گفتند که من نسبت به اشتباهاتم حساس شدم. دسته اول دانشجوهایم بودند و دسته دوم دشمنانم. کاش دوستانم در موقع گفتن خوبیها دشمنانم بودند و در موقع گفتن بدیها دوستانم بودند.

ای نسل جدید

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 25-08-2013

تلفنم زنگ زد. یکی از دانشجوهام بود. کلی صحبت کرد تا تحویل سمینار 1 هفته عقب بیفته. خیلی عادی خداحافظی کرد. فقط یادش رفت موبایل خاموش کنه. شروع کرد به نعره زدن و جیغ زدن از خوشحالی. یه دفعه یادش افتاد موبایل خاموش نکرده. گفت دکتر هنوز پشت خطی. گفتم بله. اول موبایل خاموش کن. بعدش بگو “اسگلش کردیم یه هفته انداختیم عقب”.

خندیدن

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 11-08-2013

خندیدن خوبه‌ها، ولی به دیگرون نه. مثلا شما وقتی عکس منو در زیر ببینید “که در اثر کمک به یک ماشینی که در گل گیر کرده بود و وقتی از گل دراومد هر چی گل بود به من پاشید” و به من بخندید خیلی بده. بعدشم یاد اون بنده خدائی می‌افتم که می‌گفت: می‌خندی، باید …. در هر صورت من هم اینجوری حلش کردم که اونقدر جلوی آتیش موندم تا همه گلها خشک شد و بعدش تکوندمشون. البته صورتمو شستم.

القاب

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 16-07-2013

خواهشا برداشت نشه که چقدر از خود راضی‌ام. ولی خیلی باحاله. گوش بدید:
حاج مشتی سید دکتر مهندس فرزاد رضوی
ما ایرانی‌ها عقده القاب داریم. ولی خدائیش از این بیشتر نمی‌دونم چی میشه.

حد قد و قواره

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 14-05-2013

آره دیگه. طمع از دید من این نیست که بیشتر از حدت بخوای که به نظر من حد هر شخصی بی‌نهایته. طمع یعنی اینکه بیشتر از قد و قواره‌ات بخوای. اونوقت می‌بینی خدا بهت یاد میده قدو قوارت تو چه مایه‌هایی است. اینکه قرار باشه برای یه کار کوچیک بهت 100 میلیون تومان بدند خیلی لذت‌بخشه. ولی باید قبلش بدونی که قدو قوارت در حد 100 میلیون تومان هست یا نه که مال ما نیست. مثلا من قد و قواره‌هام تو مایه‌های 5 تا 10 میلیون تومانه. باید یادم باشه که پروژه‌های بزرگتر از گلوم پائین نمیره. یا سر منو کلاه می‌ذارن یا سر مردم رو کلاه می‌ذارم. خوش بحال کسی که فهمید قد و قواره‌اش تو چه مایه‌هائی می‌ازره. ما که دیر فهمیدیم.

ای نسل جدید

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 03-05-2013

ای نسل جدید.
یادش بخیر. ما که یادمون میاد که استادمون به ما زنگ می‌زد که بیا یه صفحه برام تایپ کن و پرینت بگیر. نرم‌افزار و… هم خودمون یاد میگرفتیم. اصلا وظیفه خودمون می‌دونستیم.
امروزه، برای دانشجویان کلی فیلم تهیه می‌کنیم، باز درس نمی‌خونن. یکشون می‌گفت استاد صدای فیلمها کمه، یکشونم می‌گفت که background کامپیوتر چشمامونو اذیت می‌کنه. الهی من بمیرم براتون که اینقدر زندگی براتون سخته.

رؤیای من تفرش

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 01-05-2013

و اما، از 50 روز پیش تصمیم مهمی در زندگی گرفتم. تصمیم گرفتم که دیگه اصلا به سیاست و آنچه که در دوروبرم می‌گذره کار نداشته باشم. دیگه پای حرفهای آدمهائی که چه مثبت و چه منفی حرف می‌زنند نمی‌شینم. دیگه خبرگزاریها را نمی‌خوانم و دیگه گوش نمی‌دهم. کلا فراموش. یعنی تصمیم گرفتم در این 3 مورد هیچ مطالعه و بحثی نکینم: سیاست، مذهب، مقایسه ایران با خارج کشود.
و اما تآثیراتش
1) عید رو روزی 11 ساعت با دخترم گذروندم. خیلی جالب بود. کلی روی حفظ قرآنش و ریاضی و زبانش کار کردم. تقریبا 4 برابر قدیم بهتر شد.
2) اولین روزی که بعد از عید رفتم تفرش، دیدم خیلی بیکارم. چون نمی‌خواستم در هیچ بحثی شرکت کنم. می‌دونید چی کردم. رفتم یه قوری، یه کتری، یه ماهی تابه، تعدادی تخم‌مرغ محلی، مقداری کره محلی، کشمیش، چای و … خریدم و جلوی مهمانسرای اساتید بساط چای آتیشی و … راه انداختم. صبح و ظهر و شب. به آسمون نگاه می‌کردم. لذتی وصف نشدنی بود. یعنی من توی این 4 سال چطور اینقدر دور بودم از خودم. هفته پیش 0.5 کیلو گوشت فیله گرفتم. زدم به سیخ روی آتیش چوب. واااااای. واااااای. چقدر خوشمزه شده بود. واااای. می‌دونید کلا چقدر شد. تقریبا وعده‌ای 4000 تومان افتاد. آخه اینقدر دنیا لذت‌بخشه.
3) سادگی تفرشی‌ها خیلی زیباست. رفته بودم داروخانه. ببینید توی صندوق صدقات چی‌ها ریختند. 2350 و چسب زخم دیدنیه.


4) عصر رفتیم تو دانشگاه دویدیم. واااای. هوای عالی تفرش. واااای. این اولین ترمیه که دلم نمی‌خواد تفرش تمام شود. رویای من شده تفرش
5) در این بین داره یک اتفاق دیگه‌ای می‌افته. اینکه هر چه ساده‌تر بهتر.

دست مریزاد، خستگی آدم درمیاد

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 20-04-2013

و اما، قرار بود تو این صفحه در مورد درس صحبت نکنیم ولی چه کنم که “حمید” که یکی از دانشجویام هست نذاشت.
ماجرا از اونجا آغاز میشه که من یک درسی داشتم به نام “شبیه‌سازی در سیستم قدرت” که کلی درس دادم که شبیه‌سازی الکی نیست و کلی قانون داره و …. در این درس به بچه‌ها گفتم که باید همه نمودارها را تحلیل کنید و تحلیل مزخرف بهتر از تحلیل نکردن است. ‌میدونید این “حمید” عزیز در جواب اینکه “شبیه‌سازی یعنی چی” چی نوشته؟ نوشته “شبیه‌سازی مزخرف بهتر از شبیه‌سازی نکردنه”. دست مریزاد حمید. نتیجه یک ترم حنجره پاره‌کردن رو بهم دادی.