دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 14-05-2013
آره دیگه. طمع از دید من این نیست که بیشتر از حدت بخوای که به نظر من حد هر شخصی بینهایته. طمع یعنی اینکه بیشتر از قد و قوارهات بخوای. اونوقت میبینی خدا بهت یاد میده قدو قوارت تو چه مایههایی است. اینکه قرار باشه برای یه کار کوچیک بهت 100 میلیون تومان بدند خیلی لذتبخشه. ولی باید قبلش بدونی که قدو قوارت در حد 100 میلیون تومان هست یا نه که مال ما نیست. مثلا من قد و قوارههام تو مایههای 5 تا 10 میلیون تومانه. باید یادم باشه که پروژههای بزرگتر از گلوم پائین نمیره. یا سر منو کلاه میذارن یا سر مردم رو کلاه میذارم. خوش بحال کسی که فهمید قد و قوارهاش تو چه مایههائی میازره. ما که دیر فهمیدیم.
دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 03-05-2013
ای نسل جدید.
یادش بخیر. ما که یادمون میاد که استادمون به ما زنگ میزد که بیا یه صفحه برام تایپ کن و پرینت بگیر. نرمافزار و… هم خودمون یاد میگرفتیم. اصلا وظیفه خودمون میدونستیم.
امروزه، برای دانشجویان کلی فیلم تهیه میکنیم، باز درس نمیخونن. یکشون میگفت استاد صدای فیلمها کمه، یکشونم میگفت که background کامپیوتر چشمامونو اذیت میکنه. الهی من بمیرم براتون که اینقدر زندگی براتون سخته.
دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 01-05-2013
و اما، از 50 روز پیش تصمیم مهمی در زندگی گرفتم. تصمیم گرفتم که دیگه اصلا به سیاست و آنچه که در دوروبرم میگذره کار نداشته باشم. دیگه پای حرفهای آدمهائی که چه مثبت و چه منفی حرف میزنند نمیشینم. دیگه خبرگزاریها را نمیخوانم و دیگه گوش نمیدهم. کلا فراموش. یعنی تصمیم گرفتم در این 3 مورد هیچ مطالعه و بحثی نکینم: سیاست، مذهب، مقایسه ایران با خارج کشود.
و اما تآثیراتش
1) عید رو روزی 11 ساعت با دخترم گذروندم. خیلی جالب بود. کلی روی حفظ قرآنش و ریاضی و زبانش کار کردم. تقریبا 4 برابر قدیم بهتر شد.
2) اولین روزی که بعد از عید رفتم تفرش، دیدم خیلی بیکارم. چون نمیخواستم در هیچ بحثی شرکت کنم. میدونید چی کردم. رفتم یه قوری، یه کتری، یه ماهی تابه، تعدادی تخممرغ محلی، مقداری کره محلی، کشمیش، چای و … خریدم و جلوی مهمانسرای اساتید بساط چای آتیشی و … راه انداختم. صبح و ظهر و شب. به آسمون نگاه میکردم. لذتی وصف نشدنی بود. یعنی من توی این 4 سال چطور اینقدر دور بودم از خودم. هفته پیش 0.5 کیلو گوشت فیله گرفتم. زدم به سیخ روی آتیش چوب. واااااای. واااااای. چقدر خوشمزه شده بود. واااای. میدونید کلا چقدر شد. تقریبا وعدهای 4000 تومان افتاد. آخه اینقدر دنیا لذتبخشه.
3) سادگی تفرشیها خیلی زیباست. رفته بودم داروخانه. ببینید توی صندوق صدقات چیها ریختند. 2350 و چسب زخم دیدنیه.
4) عصر رفتیم تو دانشگاه دویدیم. واااای. هوای عالی تفرش. واااای. این اولین ترمیه که دلم نمیخواد تفرش تمام شود. رویای من شده تفرش
5) در این بین داره یک اتفاق دیگهای میافته. اینکه هر چه سادهتر بهتر.