مرثیه ای برای یک رویا » 2010 » May

رسالت سوسك

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 20-05-2010

واقعا عجيبه. هميشه فكر مي‌كردم خدا سوسك رو براي چي آفريده. دروز فهميدم رسالت سوسك چيه.
ماجرا از اينجا شروع مي‌شه كه خونه مادرم من 30 سال ساخته. 1 سالي مي‌شه كه خونه‌شون سوسك زياد شده بود. مثلا وقتي توي چاه توالت نفت ريخت 100 تا سوسك مرده توي توالت پيدا شد. خلاصه پريروز يك سمپاش آوردند و گفتن سمپاشي كن. وقتي سمپاش سم رو تو سوراخ توالت زد، چشم‌تون روز بد نبينه. مثل فيلمهاي سينمائي 10000 تا سوسك از تمام درزهاي ساختمان زد بيرون. به طوريكه همه از خونه به بيرون فرار مي‌كنند. اين موضوع خيلي عجيب بود. حتب براي سمپاش. خونه در تصرف سوسكها بود. تا اينكه سمپاش رفت داخل خونه و با 5 كيلو سم تمام سوسكها را كشت. بعد از اين موضوع گفتيم يك موزائيك از چاه كه در پذيرائي ساختمان بود برداريم و چاه را سمپاشي كنيم. اينجا بود كه يك چاه كن آورديم. چاه كن تا نزديك چاه شد ناگهان پريد عقب. داد زد اين چاه همين الانه كه بريزه. گفتيم چي مي‌گه. گفت نگاه كنيد. به خودش يه طناب بست و رفت روي موزائيكها و با يك ضربه يه كم قوي ناگهاي چاه دهن وا كرد. همه ماها همينطور مونده بوديم. بعدش گفت كه مگه نمي‌دونيد وقتي تو خونه‌اي سوسك زياد مي‌شه يعني چاهش داره مي‌ريزه. من وقتي اين صحنه رو ديدم مونده بودم. اين چاه دقيقا نقطه‌اي بود كه دختر من و خواهرزاده‌هام روي اونجا بدو بدو مي‌كردند. فكرش رو بكنيد. اگر چاه مي‌ريخت ….. وحشتناكه. يعني سوسكها خبر اين خطر را مي‌دهند. اگر سوسكها نمي‌ريختند بيرون نمي‌دونم چي مي‌شد و شايد نمي‌خوام فكر كنم كه چي مي‌شد. همه گفتند يه چيزي قربوني كنيد..

باز هم تقلب

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 11-05-2010

با اينكه اصلا حسي براي نوشتن ندارم ولي يه موضوع جالب بود كه گفتم بگم. البته ببخشيد لفظ بد تقلب را عنوان مي‌كنم.
تو يه دانشگاه داشتم امتحان مي‌گرفتم، ديدم يكي تو برگه‌اش خم شد. فهميدم داره تقلب مي‌كنه. رفتم جلو. ديدم يك گوشه كوچك از برگه تقلب زده بيرون. برگه تقلب را گرفتم و گفتم ادامشو بنويس. يه دفعه يه حسي بهم گفت برگشو بگير چون باقي دانشجويان شكايت مي‌كنند. آقا من بهش گفتم برگه را بده. البته به نوعي از زير دستش كشيدم. يك دفعه يك دسته برگه تقلب از زير برگه امتحانيش ريخت بيرون؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

احساس آرامش

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 08-05-2010

نمي‌دونم چرا. ولي احساس آرامش مي‌كنم. چند روزه زندگي خيلي آرومه و من دارم لذت مي‌برم. بخاطر همينه كه اصلا پست نمي‌ذارم. چقدر خوبه آرامش. خيلي نرمه. مثل ابر مي‌مونه.