مرثیه ای برای یک رویا » 2010 » June

ورقه‌ها

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 30-06-2010

تا الان 8 ساعت است كه ايميلهاي دانشجويان بالغ بر 250 ايميل را جواب دادم و برگه‌ها را چك كردم. پدرم درآمد. اميدوارم دانشجويان قبول كنند كه حق همه را داده‌ام.

ايكاش

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 24-06-2010

ای کاش می‌توانستم
یک لحظه می‌توانستم ای کاش
بر شانه‌های خود بنشانم
این خلقِ بی‌شمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
می‌توانستم!

تغيير

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 23-06-2010

يادمه تو يه فيلم مي‌گفت خوبه كه از اين خاكستري كه در اثر آتيشي است كه به جانم افتاده است يك ققنوس به دنيا آيد.
جالبه كه تقريبا 99% آدمها به من ميگن كه مي‌خواي طريقه نمره دادن را عوض كنيد. نه. من در درس دادن به 3 قانون نوشته شده در وبلاگ قديميم كه مال مرداد 1387 است پايبندم. اينم لينكش اينجا كليك كنيد. معدل حداقل 16، حداكثر 20% افتاده و حداقل 20% بيست. البته از ترم بعد ميانگين روي 15 قرار مي‌گيرد و روي اين عدد ثابت خواهد ماند.
تغييري كه من مي‌گويم در ديد من نسبت به آدمها است. من تا الآن براي خودم خيلي ارزش قائل بودم. خيلي. به همين خاطر براي ديگران هم ارزش قائل بودم. مشكل اصلي من اينه كه دارم از درون مي‌تركم. مي‌شكنم. من تو زندگيم هميشه سردرگم بودم. هميشه. ولي الآن بدتر از هميشه شده. به همين خاطر دست به كارهائي مي‌زنم كه وقتي 1 ساعت بعد بهش فكر مي‌كنم خيلي ناراحت مي‌شم. خيلي. بگذريم. كسي نتونست كمكم كنه.

عوض شدم

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 17-06-2010

خيلي عوض شدم. دقيقا احساس كردم. از 1 ماه پيش يك سري تغييراتي در ساختار ذهني‌ام ايجاد شده كه خودم هم دوستش ندارم. ولي داره اتفاق مي‌افته. نمي‌دونم چي بگم. خيلي وحشتناكه. اميدوارم آخرش خوب بشه. چون ممكنه خيلي‌ها ضرر كنند. يه راهنمائي بكنيد ببينيم چي مي‌شه.

تولد دوباره

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 12-06-2010

رو بچه‌هاي دانشگاه آزاد يك كيك برام گرفتند و در بوستان نمي‌دونم اسمش چيه در صحن دانشگاه با هم خورديمش. اينم عكسش:

تولد

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 04-06-2010

تولدم بود. نگار به من هديه داد. يك نقاشي. اينم نقاشيش:

دبي

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 03-06-2010

رفتم دبي. براي گرفتن ويزاي آمريكا. ويزا رو گرفتم. ولي توي زندگيم اينقدر …. بگذريم. ننوشتنم بهتر از 100 هزار صفحه نوشتنه.
براي اين پست كامنتي نگذاريد. نياز به فكر كردن دارم.