تنها خواهش من
دسته : (فيلم و كتاب, كتاب) توسط فرزاد در 08-06-2011
اي كساني كه حاضريد ساعتها براي كار بيخود وقت بگذاريد. مديونيد اگر كتاب زير را نخوانيد:
دانلود كتاب
اي كساني كه حاضريد ساعتها براي كار بيخود وقت بگذاريد. مديونيد اگر كتاب زير را نخوانيد:
دانلود كتاب
اين كتاب رو يكي از دانشجويانم به من داد. من كه نفهميدم چرا اينكارو كرد. كتاب جالبي بود. نكاتشو مي نويسم كه با هم بحث و جدل كنيم..
خدا رو شكر. با امروز دومين روزي هست كه بعد از مدتها تونستم شعري بخونم. كتابي بخونم. كلي حال كردم. شعر شهر سنگستان رو خوندم. يادم اومد. خيلي عجيب بود. يادم اومد كه وقتي خيلي كوچيك بودم حدودا 15 سال، اينو خونده بودم. بعدش شعرهاي ديگر شاملو رو خوندم. باز يادم اومد كه دائي من چقدر شاملو ميخوند و من وقتي 15 سالم بود چقدر شاملو رو دوست داشتم و شعرشاو ميخوندم. “سياه همچون اعماق آفريفاي خودم”. ياد مولانا خوندم اونيكي دائيم افتادم. “يار مرا غار مرا عشق چگرخوار مرا….” و چقدر زيبا بود. يادم آمد چقدر مطالعه ميكردم، كتاب بربادرفته(10 بار)، دزيره(3 بار)، غرور و تعصب، هماي و همايون، ليلي و مجنون، خسرو و شيرين، هفت پيكر (واااي، خيلي زيبا بود) و صدها كتاب ديگر. چي شد. چرا ديگه ادامه پيدا نكرد. متعجبم. شروع كنار گذاشتن مطالعه، آغاز دانشگاه بود. يعني دانشگاه شروع قهقرائي زندگي بود؟ اين بوي بدي ميده.شايد روم نميشه بگم. شايد بايد قبول كردن كه غرق شدن در مسائل مادي، پروژهها، دكتري و زندگي منو از بين برد. ولي هميشه وقتي شعري ميحوندم كلي حال ميكنم. كلي. حالا بايد معتقد بود كه “هر كسي كو باز ماند از اصل خويش …”
امروز خيلي خوشحالم. خيلي. كه تونستم دوباره شروع كنم. كلي شعر خوندم. كتاب ذن رو نگاه كردم و خوندم. ادامه ميدم…