مرثیه ای برای یک رویا » 2010 » February

خائنين

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 28-02-2010

من از همين جا اعلام مي‌كنم كه خائين‌ترين آدمها كساني بوده‌اند كه هفته را 7 روز اعلام كرده‌اند. بابا من وقت كم ميارم. من 4 روز قزوينم و 1 روز تفرش و 2 روز اراك. حالا چه طوري ميشه كه امروز قول دادم 2 روز هم برم تهران؟ خوب چي مي‌شد هفته 10 روز بود. من به عنوان يك فرد ايراني اعلام مي‌كنم من‌بعد روزهاي هفته به صورت زير تقسيم بندي مي‌شود:
شنبه
يك‌شنبه
‌دوشنبه‌
سه‌شنبه
چهارشنبه
پنج‌شنبه
شش‌شنبه
هفت‌شنبه
هشت‌شنبه
نه‌شنبه
ده‌شنبه
جمعه

يادگاري

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 27-02-2010

اينو يكي از دانشجويان خوبم نوشته: نيما. گفتم بذارم تو وبلاگ كه همه با هم حاشو ببريم.

من شرمنده همه دانشجويانم، ولي

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 25-02-2010

امروز بچه‌ها اومدن به من گفتن كه آموزش دانشگاه تعداد افراد كلاس رو روي 35 نفر بسته است. رفتم ديدم بله درسته. يه دفعه يه چيزي به ذهنم رسيد. من چرا دارم 60 نفر تو كلاس جا مي‌دم كه پدرم در بياد؟ كه چي بشه؟ خودم رفتم به آموزش گفتم ظرفيت كلاس من 35 به بالا نبايد بشه و به مهمه بگيد خودم اينو مي‌خوام. دانشجوي كمتر زندگي بهتر. با 35 نفر هم كلاس كمتره هم بهتر مي‌شه درس داد هم بهتر مي‌شه نمره داد. خلي باحال بود. تازه فهميدم خوش به حال كسائي كه كلي دانشجويان را مي‌اندازند. كلاسهاشون 15 نفره تشكيل مي‌شه. منو بگو كلاسام با 65 نفر تشكيل مي‌شه. بابا ما چقدر كم عقليم. از اينجا به همه اعلام مي‌كنم كه ظرفيت كلاسهاي من بسيار كم شده است و اين به درخواست اينجانب است. ولي خوب شرمنده همه دانشجويان هم هستم. ببخشيد ديگه نمي‌كشم كلاس 60 نفره.

مفيدترين كار در دانشگاه آزاد

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 18-02-2010

هر چي فكر كردم ديدم در راستاي انجام كارهاي پژوهشي بهتر است كه بخوابم. اينم عكسي است كه آقاي غنچه در حالي كه من داشتم روي يك مقاله سنگين كار مي‌كردم از من گرفته‌اند. البته من بيدارم فقط چشام بسته و چيزي از محيط اطراف درك نمي‌كنم.

تركيب طبيعت و دانشگاه

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 18-02-2010

الله وكيلي دانشگاه آزاد يكي از تميزترين دانشگاه كه تميزترين دانشگاه ايرانه. ولي خوب بعضي وقتها روبروي دانشگاه صحنه‌هاي زيبائي آدم مي‌بينه. اين زمين روبروي دانشگاه است.

ناشناس

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 17-02-2010

خيلي جالب بود. امروز صبح ساعت 11 يك ناشناس به من زنگ زده مي‌گه: “شما چرا به يه نفر ديگه كه 0.5 نمره لازم داشته 3 نمره داديد و به من كه 3 نمره لازم داشتم 1 نمره داديد؟”. من گفتم خوب بگو اون كي بوده و تو كي هستي؟ گفت: “نمي‌گم؟؟؟؟؟!!!!؟؟؟؟؟”. گفتم خوب حالا كه نمي‌گي چي‌كار كنم. گفت “من وقتي به شما زنگ زدم و گفتم نمره بده گفتيد چون بايد عدالت رعايت بشه نمي‌تونم بدم. ولي من سند دارم.”. گفتم خوب سندت رو بگو به كي نمره دادم. گفت نمي‌تونم بگم.
اين پست را از بابت اين نوشتم كه احتمالا همه دانشجويان اينو مي‌خونند. بگذريم كه كمي غير محترمانه حرف مي‌زد ولي من همچنان همه حرفهايش را گوش كردم. بهش گفتم اين موضوع را تو وبلاگم مي‌گذارم تا همه نظر بدهند. راستي بهش گفتم خوب شايد ايشان پروژه‌اي براي من انجام داده گفتن نه. گفتم شايد سر كلاس فعال بوده گفت نه. گفتم نكنه داري تهمت … به من مي‌زني؟ گفت نه طرف پسر بوده. گفتم خوب من چرا وقتي يه نفر 0.5 نمره مي‌خواد بايد 3 نمره بدهم ولي وقتي تو 3 نمره مي‌خواي بايد 1 نمره بدهم(ناگفته نماند 1 نمره در آخر به همه داده شده). گفت من نمي‌دونم و از شما همين سؤال را دارم. گفتم خوب كي بوده به من بگو چون سيستم من كامپيوتري هستش و اگر به كسي نمره اضافه كردم يعني اينكه بايد به صورت مستقيم تو سايت بنويسم. گفت من نمي‌گم. از همه خواهشمندم يه كمك كنيد كه من چيكار بايد مي‌كردم؟ به ايشان گفتم كه من جاي برادر بزرگت. چيه موضوع به من بگو. يه تهمت ناجور بهم زد. گفت چون مي‌ترسم بريد و نمره رو عوض كنيد بايد اول صبر كنم كه نمره قطعي بشه بعدش بهتون مي‌گم. اينجا بود كه فهميدم اين دانشجو اصلا منو نشناخته. چنين تهمتي خيلي برام سنگينه. دانشجوئي كه اينقدر منو نشناخته باشه …. اگه داري اين پست رو مي‌خوني بدون براي اين تهمت آخر هيچوقت نمي‌بخشمت. هيچوقت. نه تنها تو بلكه تمام دانشجوياني كه اين تهمت رو به من مي‌زنند كه من عصبانيت‌هامو روي نمره خالي مي‌كنم.

و اما تصحيح برگه‌ها

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 14-02-2010

در درس اندازه‌گيري يكي نوشته بود “ضمنن ما …”. واقعا مثل من بي‌سواد بوده. يكي هم نوشته بود “به جوونيم رحم كن كه خدا به جوونيت رحم كنه”. جالب بود. اینم شعر یکی از بچه ها: توی ورقه:

“R مرا، I مرا، عشق measurement مرا، R توئی، I توئی، استاد یه 20 ده مرا
فاز توئی، نول توئی، استاد قزوین توئی، عشق باراجین توئی، نیک نگه دار مرا
خازن توئی، سلف توئی، فاز توئی، موج توئی، ولت توئی، وات توئی، بیش میازار مرا
درس شکر ریز توئی، مفخر تفرش توئی، لخلخه آمیز توئی، استاد تور و خدا …”

و باز هم همان شخص نوشته:
“اگر استاد ما بخشد به ما یک نمره 20 را——به قاب عینکش سوگند به نامش می کنم ویلا”

کاش متعهد نبودم و به این شعر زیبا حداقل 0.5 نمره می دادم. ولی افسوس که نمره جای خود و شعر جای خود.

شب يلدا بود و …

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 03-02-2010

آقا خفن. با حال. دو مورد.
اولي: شب يلدا يكي از دانشجويان ما رو برد بيرون. حالي وكردم. اينم عكساش.






دومي: باز قليون كشيدم تو شازند. سر درد گرفتم. يكي از دانشجويان اومد منو ماساژ داد. آقا كلياتي خوب شدم. بيسار خوب بود. راه عالي بود.