الان در خانه نشستم. جلوي لپتاپ. نگار داره قرآن ميخونه. حفظ ميكنه. مادرش هم داره ازش ميپرسه. منم بيكار. دارم كارهاي ديگرونو تعيين ميكنم. بعدش بايد شام بخوريم و بخوابيم. فردا هم همينطور ميگذره. ولي پسفردا كمي متفاوته. چون شنبه و اولين روز هفته و اين تفاوت اونقدر مهمه كه دارم متعجب ميشم. شنبه هم همانند امروز وروزهاي ديگر. عجيبه. آخرش اين ساعت زندگي ار كار ميوفته. اونوقته كه ديگه فرق ميكنه. ولي يه سؤال: اگه انوقتم فرق نكنه چي؟
جالبه. بعضي وقتا آدم از خودش تعجب ميكنه. يكي از كارمندان دانشگاه تفرش اومد پيش من. يه كاري بهش گفتم. چي بگم والله. كمي كل كل كرد. بعدش يكدفعه شروع كرد داد زدن. عربده ميزدا. چي ميشه كرد. وقتي فكر ميكنم كه بعضيها از دست من اينقدر عصباني ميشن خودم تعجب ميكنم. همونجا رفتم پيش مديرم. استعفام رو نوشتم. اونم جلوي من پارش كرد. من چي كار كنم؟ به نظر من احساس يك كارمند برام صدها برابر همه زندگيم مهمتره. ولي اين كارمندا فكر ميكنن كه اين سمتها برام مهمه. خلاصه گفتم هر كي بتونه منو از اين سمت راحت كنه يه پاداش خوب پيش من داره. يه اون كارمند هم ميگم كه حق با اونه. ولي كاش معذوريتهاي ما رو ميدونست. من خودم حالم از كار كردن توي اين سيستمها به هم مي خوره.
فارسي را پاس بداريم
دسته : (دانشگاه) توسط فرزاد در 10-10-2009
خوب. كمي بايد ببخشيد. من يه دوراني رياضي دوست داشتم و ميخوندم. يه وقتي يه نفري به من يه چيزي در مورد فارسي در رياضي گفته بود كه من ميگم. اينم گفتههاي ايشون:
معادل دايره در فارسي: گردك
معادل بردار در فارسي: سيخك
معادل مماس كردن در فارسي: مالاندن
معادل عبود دادن در فارسي: تپاندن
مثلا جمله “برداري را بر دايرهاي مماس كرديم” به صورت “سيخكي را بر گردكي ميمالانيم” است يا مثلا معادل فارسي “خطي را بر دايرهاي قطع ميدهيم بصورت “سيخكي را بر گردكي ميتپانيم”.
والله خودومم روم نميشه سر كلاس اينجوري درس بدهم. احتمالا اين دوست ما منو دست انداخته. الله اعلم.
امان از اين نسل جديديها
دسته : (دانشگاه) توسط فرزاد در 09-10-2009
رفته بودم سر كلاس. بچهها چنان با اشتياق سر كلاس درس گوش ميكردند كه آدم لذب ميبرد. يك عكس گرفتم از يكيشون كه داشت با موبايل يك معامله بزرگو جوش ميداد. روش عكس با قرمز كشيدم. باحاله. سر كلاس بعدي يه نفر بود كه خوب داشت درسو گوش ميداد. ولي اينقدر راحت نشسته بود كه حال كردم. سريع يه عكس ازش گرفتم. اونم دورشو با قرمز كشيدم.
پاياننامه
دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 09-10-2009
و اما اندر احوالات پاياننامههاي خزعبل كه همي شنيديم كه اندر كتابخانه فقط هستند. اما ندانستيم كه كتابخانهها مستراح شدهاند يا مستراحها كتابخانه. گفتهاند در ديار عجيب پاياننامهها همگي كاربردي بوده و مشكل مردم همي حل بكردندي. مانده بودم متحير كه اين پاياننامهها در مستراح چه مشكلي را همي حل كردهاند كه به ناگاه ندائي درآمد كه: “هان اي نادان. چوني وقتي در مستراح پس از رفع حاجت به ناگاه ببيني وسائل طهارت قطع شده است و نه آبي و نه كلوخي و نه آجري. آنگاه خواهي فهميد كه پاياننامه چه بكار آيد”. ناگاه صيحهاي از دل برآوردم كه من چقدر در جهل مركب بودهام. بر اين شديم كه در دانشكده قبول پاياننامه مشروط به استفاده از لطيفترين كاغذها شد. اين هم دو عكس از پاياننامههاي كاملا كاربردي در مستراح