نیایش های روزهای تنهایی: برگرفته از وبلاگ یکی از دانشجویان خاص من
دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 20-09-2008
ای خدای بزرگ! که عظمت کارهایت در خیالم نمیگنجد.
ای خدای شکوهمند! که شکوه دیگران در مقابل شکوه و عظمت تو بس ناچیز است…
قسمت میدهم به بندگان خاص تو. به بندگانی که در برابر غیر تو سرتعظیم فرو نیاوردند. به بندگانی که به حقیقتهای ذهنشان پایبند بودند و اسیر واقعیتهای کثیف نفسانی نشدند.
به بندگانی که تنها از تو کمک خواستند و به کمک تو ایمان داشتند.
آری باز هم قسمت میدهم! به بندگانی که گفتارشان و پندارشان و کردارشان تنها برای تو بوده …
و قسمت میدهم به بندگانی از تو که هر لحظه به روح دمیده شده در وجودشان نزدیکتر میشوند…
ای خدای بینیاز، ما را جز به درگاه خودت به درگاه هیچ کس نیازمند نکن…
تویی که تنها شایستهی تعظیمی و تویی که تنها شایستهی آنی که در برابرت به سجده افتاد و تو را ستایش کرد و نه هیچکس دیگر را…
بسوی ما نگاه کن! که اگر تو نگاهی به ما کنی نگاه هیچکس را نیاز نیست.
بر ما ببخش که تنها بخشش توست که ماندگار و پایدار است و آرامش بخش…
خدایا کمکمان کن که آگاه باشیم. آگاه از خودمان و تو! آگاه باشیم تا مورد بهرهکشی واقع نشویم که بهرهکشی بد ستمی است که به خودمان روا میداریم…
خداوندا، کمکمان کن تا تنها محتاج تو باشیم که تو زیاد میدهی و منت نمیگزاری و انسانها کم میدهند و زیاد منت میگزارند.!!!
خدایا، کاری کن که بتوانیم در راه تو بسوی موفقیت گام برداریم که تو اگر همراه باشی به همراهی هیچکس نیاز نیست. خدایا کمک کن تا فکر نکنیم که سرنوشت دیگران در اختیار ما است که اختیار تنها از آن توست و اختیار ما در اختیار تو معنی پیدا میکند…
خداوندا، کمک کن همواره به یاد داشته باشیم که هر چه هستیم و هر چه داریم تنها از آن توست.
بدانیم تا مغرور نشویم که غرور نورزیم، زیرا غرور بیاحترامی بدی است نسبت به خود و خدا و دیگران و غرور باعث حقارت میشود.
خداوندا، چه باک دارد بندهای که تو دوست اویی؟
چه باک دارد که تمام عالم دشمن او باشند که تو برای او بسندهای!
خدایا! هیچکس نتواند که بندهای را که تو به کمال رساندهای را به خفت بکشاند که کسی در برابر تو قدرتی ندارد.!!!
و کسی که در راه تو قدم بر میدارد . کسی نمیتواند او را گمراه کند.
خدایا دورود فرست بر بندگان خاصت. همانهایی که اسیر انحصارطلبی و منفعتطلبی و خودبرتربینی نشدند.
همانهایی که جز سخن راست سخنی نگفتند.
همانهایی که در امانتهای سپرده به ایشان خیانت نورزیدند.
همانهایی که تو توانگرشان کردی که اگر تو کسی را توان دهی دیگر نیازمند توان دیگران نخواهد بود.
خداوندا کمک کن تا عیبهای خویش را بشناسیم که اگر این طور شود به دیگران عیب نمیگیریم که عیبجویی عملی است زشت و ناشی از معیوب بودن خودمان.!
خداوندا، از تو میخواهم که تنها تو استاد و معلم و راهنمایمان باشی که تو به سبب استادیت بر ما منت نمیگزاری که منت گزاشتن عملی است که ناشی از فراموشی توست…
خدایا کمک کن تا به روح خود که همانا روح توست که بر جان ما دمیدی نزدیکتر شویم…
آنان که محیط فضل و آداب شدند…………………..در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز………………………گفتند فسانهای و در خواب شدند …
سلام دکتر، دلمون براتون تنگ شده بود، کم پیدا شدید.
الهی , تو دوست می داری که من تو را دوست دارم با آنکه بی نیازی از من.
پس من چگونه دوست ندارم که تو مرا دوست داری با این همه احتیاج که به تو دارم.
الهی , من غریبم و ذکر تو غریب.
من با ذکر تو انس گرفته ام. زیرا که غریب با غریب انس می گیرد.
و خوشا غریبی که در درگاه تو آشنا باشد.
سلام.
از اينكه مطلي از وبلاگم( http://www.nimeyeto.blogfa.com ) رو تو بلاگتون گذاشتين.ممنونم
و ديگه اينكه بابت تمام نيايش هايي كه انچام دادم و نوشتم ميتونم ساعت ها حرف بزنم.
از جفا ها و غرور ها و بي احترامي ها و دوستي ها ي قراردادي.!!!!
از روابط معامله اي كه از آن بيزارم ! اما سيستم و لفراد ناگزير آن را ميطلبند.
از اينكه بايد دوست داشتن هايم را در درونم بكشم … زيرا نميخواهند كه دوستشان بدارم.
از اينكه ديگر نبايد بين دوست و رفيق تفاوتي قائل باشم.
از اينكه ياد گرفتم و تصميم گرفتم وعزمم را جزم كردم كه ديگر مريد هيچ مرادي به غير از اعضاي خانواده ام نباشم.
زيرا ديدم كه از طرف مرادم مورد سو استفاده قرار گرفتم.
از اينكه درك كردم كه فقط خدا و بندگان خاص او هستند كه در رفاقت نارو نميزند.
و ار هر رفيقي مي توان انتظار نارو را داشت.
در هر صورت اين دعا ها .ناله هايم بود كه تنها خدا
حوصله ي شنيدنشان را داشت….
سلام…
این دانشجوی خاص کی می تونه باشه؟؟؟
اون کسی هستش که وقتی تو خوابگاه الغدیر زنجان وارده اتاقی می شد همه به احترامش از جاشون بلند می شدن…(بچه های خوابگاهی می دونن این کار یعنی چی)
اون کسی هستش که همه عدلشو قبول داشتن و دارن و رو اسمش تو خوابگاه قسم می خوردن…
اون کسی هستش که حمید کیماسی یکی از غولهای خوابگاه رو حرف اون حرف نزد چون می دونست این فرد خاص خیروصلاح اونو می خواد…
اگه بخوام در مورده این فرد خاص صحبت کنم زیاد باید مطلب بنویسم چون 4 سال با این فرد خاص زندگی کردم…
شعار ندادم…من باهاش زندگی کردم..زندگی…
اون فرد خاص احسان محمدی پیراهی هستش…
اینم آدرس وبلاگش: http://www.nimeyeto.blogfa.com
امیدوارم همیشه مثه دوران الغدیر موفق باشه…
تا بعد…