فرق دكتري در خارج و داخل
دسته : (دانشجوي دكتري, دانشگاه) توسط فرزاد در 14-08-2011
شايد. شايد يكي از زيباترين ايميلهائي بوده است كه گرفتهام. نويسنده انگار چند سالي در ايران و چند سالي در خارج درس خوانده است. خواستم خودم هم اضافه كنم كه بهتر است نمكنم.
a. ساعت 7:00 بيدار شدن از خواب.
b. ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصي خود در دانشکدهاش (از همان روز اول به او در دانشکده يک اتاق اختصاص دادهاند که آرام است و دسترسي به اينترنت رايگان دارد).
c. ساعت 8:00 شروع به تحقيق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقيق مفيد و بدون اينترآپت براي مدت يک سال يک تز عالي را در پي خواهد داشت)
d. ساعت 11:00 ديدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد). ايشان لازم نيست که براي ديدار استادشان با منت از او وقت بگيرد و ديدار با استاد کاري نرمال و روتين است.
e. ساعت 13:00 پايان کارها و ارسال ايميل کارهاي روزانه و نتايج تحقيقات تا کنون براي استاد راهنما.
f. ساعت 13 الي 14 نهار و استراحت.
g. ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن يک دوش.
h. ساعت 14:30 تا 19:30 ديدار و گشت زدن با دوست دختر روسياش (ببخشيد ميخواستم عين واقعيت را بنويسم و بدون سانسور و گرنه من اين کار را تاييد نميکنم)
i. ساعت 19:30 الي 20 بازگشت به خانه و خداحافظي از دوست دختر اهل روسيه.
j. ساعت 20:00 الي 21:00 تلويزيون و سريال محبوباش که يک عاشقانه آرام است.
k. ساعت 21:00 آماده شدن براي خواب و استراحت در خوابگاه با منزلي که با پول اسکالرشيپ فراهم شده است.
a. ساعت 7:00 بيدار شدن از خواب.
b. ساعت 7:30 تا 8:30 در ترافيک رسالت- حکمت- چمران.
c. ساعت 8:30 منتظر ماندن براي تشکيل جلسه گروه براي تصويب پروپوزال دکتري، که بعد از ششمين بار پياپي کنسل شد.
d. ساعت 9:30 مراجعه به سايت براي جستجو در بانک مقالات که بعد از نيم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زماني که به مقالات مورد نظر دسترسي پيدا مي کند ساعت 10 مي شود کارگاه آموزش در سايت برگزار مي شود و بايد بلند شود و برود بيرون. قبل از رفتن مي خواهد فايلهاي دانلود شده را روي فلشش بريزد که ميبيند کامپيوتر مورد نظر پورت فلشاش خراب است. (توضيح اينکه دانشکده مورد نظر با اينکه ايشان دانشجوي سال آخر دکتري است هنوز
به ايشان نه يک اتاق داده است و نه حتي يک کمد).
e. ساعت 10:30 مراجعه به بخش معاونت دانشجويي و پژوهشي براي پرسيدن در مورد خبري که در روزنامهها زدهاند: اعطاي پژوهانه به دانشجويان دکتري! جواب اين است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولين.
f. ساعت 11:15 بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ايشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجويان ليسانس و فوقليسانس هستند (وقتي که دانشكدهها گلهاي و بدون توجه به ظرفيت دانشجو ميگيرند و استاد جوان هم نميگيرند، سرانه دانشجو به استاد ميشود 100 نفر و معلوم است که در اين وسط سر دانشجوي دکتري بيکلاه ميماند.
g. ساعت 12:00 رفتن به سلف سرويس دانشگاه، خوردن کبابي که بيرونش سوخته است و درونش خام.
h. ساعت 12:30 رفتن به مسجد دانشگاه، اين قسمت شيرينترين و آرامشبخشترين قسمت زندگي يک دانشجوي دکتري است.
i. بعد از نماز، دقدلش با لعنت بر برخي از اساتيد زورگوي بيسواد پرمدعا نزد خداوند خالي ميکند و بعد هم از خداوند صبر ميخواهد
و تعجيل در فارغالتحصيلي.
j. ساعت 13:00 بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) براي در آوردن يک لقمه نان حلال براي خودش و زندگي آيندهاش. چون نه دانشگاه پولي ميدهد و نه حمايت خانواده تکاپوي هزينهها را ميکند و نه پول حلتمريني و دستيار پژوهشي بودن
مشکلي را حل ميکند.
k. ساعت 13:00 تا 13:45 ترافيک دانشگاه تا محل کار.
l. ساعت 13:45 تا 14:15 دلدرد ناشي از کباب کوبيده امروز.
m. ساعت 14:15 تا 16:00 کار روي يک پروژه با ساعتي 5 هزار تومان ساعتي، کار روي پروژهاي که مي داند در اين مملکت انجام نميشود و ميداند که دردي از مملکت دوا نميشود و فقط آن را انجام ميدهد: براي يک مشت دلار.
n. ساعت 16:00 تلفن زنگ ميزند و به او ميگويند که فلان استاد فلان درس را ارايه کرده است اما نميتواند ارايه کند لذا بايد بيايي به جاي ايشان درس بدهي. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته ميشود و نه وضعيت درآمدياش معلوم است و نمره
پايانترم هم دست او نيست. خُب قبول ميکند حداقل براي کسب تجربه و رزومهاش بد نيست. قبول مي کند که به جاي کس ديگري درس بدهد نه حقوق بگيرد و نه به نامش ثبت شود.
o. ساعت 16:15 بازگشت به کار تا 17:30 كه …
p. ساعت 17:30 بازگشت به خانه ترافيک کردستان، حکيم، رسالت.
q. ساعت 18:45 رسيدن به خانه.
r. ساعت 19:00 شنيدن اخبار وقايع بعد از انتخابات که فقط کارش اين است که بگويد
عدهاي بد هستند و هم روي اعصاب اين وريهاست و هم روي اعصاب آنوري.
s. ساعت 19:30: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ايميل زدن به تمام رفقايي که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اينکه چرا براي ادامه تحصيل به خارج از کشور نرفت.
t. ساعت 20:30 خوردن شام.
u. ساعت 21: نگاه کردن نااميدانه به سريال تلويزيوني مزخزف کبري 11 (واقعا…).
v. ساعت 22: آماده شدن براي خواب.
a. دانشجوي خارجنشين هم درساش را ميخواند هم دغدغه اساسي ندارد و هم در آرامش در يک مسير روتين پروپوزالش تصويب ميشود و سه ساله دکترايش را ميگيرد (اطلاعات واقعي است) و حتما هم لازم نيست که مقاله ISI داشته باشد.
b. دانشجوي ايران نشين! بعد از گذراندن دوره آموزشي با عدهاي استاد بيسواد پرمدعا، يکسال (در برخي موارد پيش از يکسال) بايد در پيچ و خمهاي احمقانه تصويب پروپوزال رساله دکتري بماند و دوره دکترايش شش ساله شود. هم سه سال را از دست ميدهد و هم سيسال پير و فرسوده و خشمگين ميشود.
c. قبلها هر که از من ميپرسيدند که داخل دکتري بخوانم يا خارج برايش استدلال ميکردم که مزايا و منافع هر کدام چيستند؟ حال اگر کسي از من بپرسد که چه کنم بدون تحليل ميگويم که برود خارج کشور. به قول يکي از دانشجوهاي دکتري در دوره دکتري دانشجو، آبديده که هيچ، آبکش ميشود.
واقعا تاسف باید خورد به حال مسئولین.
خدا صبر بده به همچین دانشجوی دکتری.
من که همیشه میگفتم اصلا طرز فکر آدمایی که خارج درس خوندن با آدمایی که همش داخل ایران بودن فرق میکننه
بین اساتید همون دانشگاه تفرش هم دقت کنید بدون اینکه رزومه اشونو بدونید میتونید بفهمید که کدوم استادا ایرانی فکر میکنند
میشه یه روز منم بتونم برم؟!
Moghayeseye jalebiye
در این مکورد حضوری باید با هم صحبت کنیم
خیلی جالبه.
تقریبا همزاد پنداری کردم، البته نه به عنوان یک دانشجوی دکترا بلکه به عنوان یک دانشجو اونهم از نوع ایرانی…!!؟
سلام دکتر
خسته نباشید.
یعنی اگه ازتون بپرسن بین ایران و مالزی کدوم واسه دکترا بهتره ، شما مالزی رو ترجیح میدین؟
واقعیت تلخ :((
حالم از اونطرفه آب به هم میخوره
حاضرم بمونم بسازم بمیرم و بهره شو در دنیایی دیگر بگیرم نه مثل این خائن هایی که می رن اونور دیگه نمیان
دکتر رضوی زیادی اشتباه فکر می کنه و اصلا آدم سیاسی ای نیست
به عنوان یک دانشجوی دکتری رشته مکانیک در یکی از دانشگاه های به اصطلاح تاپ تهران، دکتری خوندن را اینجا احمقانه میدونم
AGAR VAGHAN FEKR MIKONI ZENDEGI DAR KHAREJ INTORI AST SAKHT DAR ESHTEBAHI.CHON MAN HAM GHABLAN HAMIN TOR FEKR MIKARDAN .AYA VAGHEAN FEKR MIKONI BA POLE BORSIYEH MITAVAN IN KARHARA KARD .SAKHTI HA VA MOSHKELAT INJA 3 BARABARE IRAN AST GHABOL NADARI EMTEHAN KON
با عرض سلام. من دانشجوی دکتری خارج از ایران هستم. تمام حرف هایی که واسه داننشجوی دکتری در ایران زدید رو قبول دارم. ولی اوضاع واسه دانشجوهای دکتری خارج از کشور این طور که شما میگین گل و بلبل هم نیست. همیشه میگن آواز دهل از دور خوش است. البته امکانات آکادمیک از ایران خیلی بهتره ولی مابقی اینجور نیست و مشکلات زندگی ده ها برابر برای ما سخت تره.
در مورد مقاله ISI هم باید خدمتتون عرض کنم که حد اقل یک مقاله ISI برای فارغ التحصیل شدن اجباریه. اگر دانشگاهی برای پایان تحصیل دانشجوی دکتری اش مقاله ISI (اون هم با یک impact factor مورد قبول) نخواد، شک نکنید که سطح مدرک بین الملیش بسیار پایینه.
جناب نویسنده من نمیدونم کجا دکترا خوانده اید و این اطلاعات عجیب را از کجا آورده اید . ولی خواندنش خونم را به جوش آورد چون من هم با همین خیالات واهی راهی یکی از کشورهای اروپایی شدم تا دکترا بخوانم. از بدو ورود تا الان که در حال فارغ التحصیلی هستم پدری از من در آمده که نمی توانید حتی تصورش را بکنید. درست است که یک دفتر که باید با 4 نفر دیگر اشتراکی از آن استفاده کنم و کامپیوتر و اینترنت به من داده اند ولی برای دسترسی به خیلی مقالات باید عضو شد و پول داد. که استاد مربوطه دایما از زیرش شانه خالی کرد و ما عین گداها دایما در حال ای میل زدن به نویسنده اول مقاله بودیم که تو رو خدا اون مقاله ات رو برامون بفرست.برای دیدن استاد و صحبت با او هم کلی باید خواهش و تمنا کنم و او بگوید وقت ندارد و آخرش با کلی منت نیم ساعت من را جلوی دفترش که هیچ صندلی برای انتظار نیست و باید سرپا بیاستی بکارد و آخر سر یک ربع با من صحبت کند و به بهانه های واهی از زیر راهنمایی در برود. چون خودش هم نمی داند بقیه پروژه چه طور باید پیش برود ولی غرورش اجازه نمی دهد این را اعتراف کند و کاسه کوزه ها را سر دانشجو می شکند.اسکالرشیپ و به طبع آن ویزای بعد از سه سال تمام می شود در حالی که کار و تز هنوز تمام نشده واستاد مربوطه هیچ عجله ای ندارد که مقاله ای که یکماه پیش کامل کرده و برایش فرستاده اید را بخواند و تصحیح کند. اون بهشتی که شما ازش حرف می زنید وجود خارجی ندارد. همه جا زندگی یک دانشجوی دکترا سخته و هر جایی دردرسر های خاص خودش رو داره. من به دوستان پیشنهاد می کنم که اصلا سراغ دکترا نروند اگر می خواهند سلامت روانی شان را حفظ کنند. حتی اینجا هم باید پارتی داشته باشی تا بتونی یک شغل مناسب گیر بیاوری و اگر خارجی هم باشی که کار دو چندان سخت تر است. می دونم باور نمی کنید ولی من تک تک تجربیات خودم را نوشتم.در ضمن من هر روز حتی روزهای تعطیل به طور متوسط 12 ساعت کار کرده ام و پیش اومده که مجبور باشم تا صبح توی آزمایشگاه کار کنم و حتی استادم از یک آفربن خشک و خالی در موقع دیدن نتایج خودداری می کند و می گوید وظیفه ات را انجام دادی و تازه کم هم انجام دادی. مادر و پدر و دوستی هم وجود ندارد که تسلی ات بدهد. همه کیف می کنند وقتی بدبختی ات را می بینند و عین تیفوسی ازت فرار می کنند که یک وقت ازشون کمک نخواهی.این چیزی است که من باهاش سر می کنم نه اون بهشتی که شما می گویید.
عین حقیقت است تازه این را جا انداختید بعد از دکتری داخل فرقی نمیکنید چون نه موسسه پژوهشی در ایران شما را جذب میکند نه دانشگاه های سراسری آزاد میماند پیام نور و غیر انتفاعی که یرای حق و تدریس باید آشنا پیدا کنی خلرج پژوهش میکنی حقوق میگیری.
من به عنوان یک دانشجوی دکتری 100% حرفهای شما رو تایید میکنم.
بطور مثال، هم اکنون که ترم 7 هستم هنوز موضوع تز تصویب نشده است.
چند بار موضوع عوض شده و چند باز داور!!!!
واقعا تاسف باره
با حرف های مسیح کاملا موافقم…دانشجوی دکترای مهندسی عمران در دانشگاه وسترن اونتاریوی کانادا.اصولا اگر برای بازار کار بخصوص در خارج از کشور فکر می کنید بهیچ وجه بر روی دوره دکترا سرمایه گذاری نکنید..علاوه بر حرف دوستان در موارد جانبی مسئله حداقل ضرر آنکه دو سال نسبت به دوره کارشناسی ارشد بازار کار را از دست می دهید..درحالیکه همین فرد اکنون دوسال سابقه کار دارد و از شما جلوتر است..و البته حرف های بسیار دیگر که خارج از حوصله این بخش است..موفق باشید.
باور کنید وقتی داشتم زندگی دانشجوی دکتری داخل کشور رو میخوندم برنامه هر روز خودم آمده بود جلوی چشمانم! مخصوصا قسمت: «بعد از نماز، دقدلش را با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بیسواد پرمدعا نزد خداوند خالی میکند و بعد هم از خداوند صبر میخواهد»
مطمئنا دکترای خارج از کشور هم سختی های خودش را دارد(همونطور که توی کامنتها گفته شده) ولی لااقل در خارج از کشور، اگر استاد راهنما بدون عذاب وجدان وقت تو را ساعت ها تلف میکند، میدانی که او یک آدم بی سواد پرمدعا نیست!
وقتی استاد راهنمایم به من گفت: «تو سطح علمی بالایی داری ولی من یک دانشجوی مطیع را بیشتر میپسندم»، فهمیدم که ایران جایی برای متخصص شدن در یک رشته یا همان دکترا خواندن نیست!!!
در مورد پژوهانه هم بعضی از دانشگاهها که همان برخورد «لبخند استهزاء بر لبان مسوولین…» را دارند ولی دانشگاههای دیگری که بیشتر ادعای دانشجومدار بودن و احترام به قوانین تصویب شده را دارند طی عملی مبتکرانه تلاش میکنند که به هرنحو ممکن این پژوهانه به دانشجویان دکتری تعلق نگیرد! مثلا این قانون را تصویب میکنند که اگر دانشجو تا پایان ترم4 آزمون جامع خود را با موفقیت بگذراند میتواند پژوهانه بگیرد. ولی دانشگاه به گونه ای برنامه ریزی میکند که دانشجو تنها ترم 4 میتواند آزمون جامع بدهد و نه زودتر! و نهایتا در آزمون جامع در بخش شفاهی، با طرح سوالات صدمن یک غاز، او را از موفقیت در آزمون جامع و دریافت پژوهانه محروم میکنند!!!
کاملا منطبق است.
خستگی ام در اومد.
بدونید ما جه می کشیم.
اجرتون با خانم فاطمه الزهرا