او دعا کرد و رفت. وقتی رفت انگار مرا با خود برد. پس من چیستم که مانده ام پس از آن دعا. این مانده ای از عقده ها است. پرنده ای پرو بال شکسته. باقی مانده یک تحقیر و نفرتی عظیم از چیزی که خود نیست ….
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
ثبت شده در تاریخ : 27/Aug/2008@12:06 am
علی طاهرزاده گفت
من زیاد از عرفان و ادبیات سر در نمارم ولی انگار روحیات و اخلاق شما عوض شده و دلزده شده اید حالا از چی؟؟؟شایدم دلزدگیهای شما مثل من باشد شایدم نه
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
من زیاد از عرفان و ادبیات سر در نمارم ولی انگار روحیات و اخلاق شما عوض شده و دلزده شده اید حالا از چی؟؟؟شایدم دلزدگیهای شما مثل من باشد شایدم نه