مولانا: نگفتمت نرو آنجا كه …:
دسته : (ادبيات, شعر, عمومی) توسط فرزاد در 18-07-2008
واقعا نميتوان تصور كرد كه اين جملات از دهان يك فرد زميني بيرون آمده باشد. باز هم ديوانه شدم وقتي اين را خواندم. يادش بخير، اولين معلم زندگيم اولين بار به من گفت كه اينرا بخوان:
نگفتمت مرو آنجا كه آشنات منم؟ | در اين سراب فنا چشمه حيات منم؟ |
وگر به خشم روي صد هزار سال زمن | به عاقبت به من آيي كه منتهات منم؟ |
نگفتمت كه به نقش جهان مشو راضي | كه نقش بند سرا پرده رضايت منم؟ |
نگفتمت كه منم بحر و تو يكي ماهي | مرو به خشك كه درياي با صفات منم؟ |
نگفتمت كه چو مرغان به سوي دام مرو | بيا كه قوت پرواز و پر و پات منم؟ |
نگفتمت كه تو را ره زنند و سرد كنند | كه آتش و تپش و گرمي هوات منم؟ |
نگفتمت كه صفتهاي زشت در تو نهند | كه گم كني كه سرچشمه صفات منم؟ |
نگفتمت كه مگو كار بنده از چه جهت، | نظام گيرد خلاق بي جهات منم؟ |
اگر چراغ دلي دانك راه خانه كجاست | وگر خدا صفتي دانك كه خدات منم |
از آن باده ندانم چون فنایم از آن بیجا نمیدانم کجایم
زمانی قعر دریایی درافتم دمی دیگر چو خورشیدی برآیم
به جایی درنگنجیدم به عالم بجز آن یار بیجا را نشایم
سلام
شعر بسیار زیبایی است از حضرت مولانا.
متشکرم که چنین شاهکارهای ناب رو معرفی میکنید
موفق باشید