- دو نكته خيلي جالب بود: اول اينكه كتابي به اين وزيني توسط يك ايراني در ايران در سال 1352 نوشته شده است، در مورد علمي كه در دنيا جديد است. چه مشاهيري كه ما داشتيم، دوم اينكه چقدر زيباست كه انسان در ابتدا فكر كند كه مشكلاتش خاص هستند، ولي با كمي مطالعه ميفهميم كه خيليها اين مشكلات را دارند. خيلي جالبه.
- واقعا چه جملاتي، واقعا آدم مست ميشود.
- ذن نه يك مكتب است و نه يك فلسفه، بلكه راهي است به رهائي، راهي براي رها كردن خويش از همه نقابها و نقشهائي كه به اشتباه براي شخصيت واقعي خود در اجتماع به وجود آوردهايم. هدف ذن گشودن يك چشم سوم است، چشم درون يا اشراقي كه قشر الفاظ را شكافته و يگانگي و تجزيهناپذيري فرد و جهان را نمايان ميكند.
- ذن شبيه اين است كه شما دنبال عينكي بگرديد كه روي بينيتان قرار دارد يا در جستجوي گاوي باشيد كه بر پشت آن سوار هستيد.
- ذن نمايش درون است، نمايش كشف آن چيزي است كه ما در زير ماسكي كه آن را شخصيت ميناميم پنهان كردهايم.
- هدف ذن نشان دادن صورتكي است كه ميپنداريم شخصيت واقعي ما است.
- زير تضادها دريائي از آرامش وجود دارد كه در آن همه چيز برتر از تضاد ميباشد.
- هنگاميكه كه ذن را مطالعه ميكنيم كوه ديگر كوه نيست و رود ديگر رود نيست. اما وقتي مطالعه ذن كامل شد كوه بار ديگر كوه و رورد بار ديگر رود خواهد بود.
- هيچ مشكلي در راه بزرگ وجود ندارد، اما از انتخاب احتراز كنيد
- تنها هنگامي كه نه دوست داشته باشي و نه متنفر باشي “آن” به وضوح كامل آشكار ميشود.
- اگر ميخواهيد آن راه بزرگ را بدست آوريد نه ضد و نه در جهت چيزي باشيد.
- درگيري با اشتياق و بيزاري، اين بيماري ذهن است.
- ناآگاهي به مفهوم عميق چيزها، آرامش ذهن را بر هم ميزند.
- در آن حالت بيان واژهها، نه غيرممكن بلكه غيرلازم ميشود.
- اگر ذهن آرام باشد، اوهام بخودي خود ناپديد ميگردند.
- ركود، در مرحله توقف فعاليت، خود حالتي از فعاليت است.
- اگر يگانگي طريقت بزرگ را كاملا درك نكنيم، فعاليت و ركود، هر دو باعث ناكامياند.
- در زندگي بايد به اين نتيجه برسيم كه هيچ چيزي داراي خود واقعي نيست. بدين معني كه اين، اين نيست مگر اينكه آن وجود داشته باشد و فقط هنگامي هر دو يكي هستندكه در واقع دو نا باشند.
- فعاليت ما هنگام بازي شطرنج يك فعاليت وافعي نيست، زيرا هنگاميكه مغلوب ميشويم چهره و صداي حريف به نطرمان نفرتآور ميآيد.
- اگر خود را از پديده آزاد كنيد، همهچيز از دست ميرود: اگر از نظريه پوچي پيوري كنيد از بيخود بودن چيزها روگردان شدهايد.
- اگر فقثط يك لحظه به درون بنگريم از تهيت چيزها سبقت جستهايم.
- اگر روزي به اين نتيجه رسيدهايم كه هيچ چيز واقعي نيست، همهجا خانه ماست و هر لحظه از زمان، گذشته و حال، تبديل به حال كيشود.
- بدنبال حقيقت نباشيد و از اوهام و پندارهاي خود دوري نجوئيد.
- دوگانگي از وحدت برميخيزد اما به اين يگانگي نيز وابسته نباشيد.
- هنگامي كه ذهن يكي است هيچ اتفاقي نميافتد و چيزي در جهان مقصر نيست.
- حادثه دردسري است كه به خوبي درك ميشود. دردسر حادثهاي است كه اشتباها مورد توجه قرار گرفته است.
- اگر چيزها قابل سرزنش باشند، از موجوديت خود باز ميايستند و اگر اتفاقي نيافتد، هيچ انديشهاي وجود نخواهد داشت.
- هنگامي كه در مورد چيزها قضاوت نكنيم، خود نيز مورد قضاوت قرار نخواهيم گرفت.
- هنگامي كه اشياء از موجوديت باز ميمانند، ذهن آنرا دنبال ميكند. وقتي انديشه محو ميگردد، اشياء آنرا دنبال ميكنند.
- كوشش در راه رسيدن به حقيقت و آزاد شدن از اوهام، دروغ و سفسطهاي بيش نيست.
- هنوز در حال خواندن كتاب هستم. البته اون كتاب رو عوض كردم و يكي ديگه به همون نام شروع كردم
دیدگاهتان را بنویسید
سلام شما این کتاب رو خوندید؟