مرثیه ای برای یک رویاشكسته

اين پست احتمالا خسته‌تون مي‌كنه.
من يه گروهي در دانشگاه تفرش مشتمل بر 9 نفر و در دانشگاه آزاد مشتمل بر 8 نفر تشكيل دادم. در اين كلاسها دانشجويان در مورد نرم‌افزارهاي قدرتي براي انجام پروژه‌هاي صنعتي، انگليسي براي نوشتن مقاله و خواندن دروسي كه در امتحان ارشد مي‌آيد براي قبولي در كنكور ارشد كار مي‌كنند. تقريبا روزي 1.5 ساعت درس، 1 ساعت نرم‌افزار و 1 ساعت انگليسي است. ضمنا باقي ساعات را هم اگر توانستند دور هم جمع مي‌شوند و هر شخص كار خودش را انجام مي‌دهد. ضمنا هر شخص ديگري هم بخواهد در اين گروه بيايد بايد 3 جلسه ته كلاس بيشيند و اگر خوشش آمد ادامه مي‌دهد. اگر دانشجويي چند جلسه را نيايد حذف مي‌شود. من هم معمولا هفته‌اي 4 ساعت براي اين گروه وقت مي‌گذارم و كارها را چك مي‌كنم. البته اين گروه در ابتدا جذابيت دارد ولي بعد از مدت كوتاهي درك مي‌كنيد كه بودن با اين گروه خيلي سخته و ترجيح مي‌دهيد كه بخوابيد و در اين گروه شركت نكنيد.
هدف از تشكيل اين گروه در دست داشتن تعدادي دانشجوي كارشناسي كار بلد است كه در صورت نياز براي انجام پروژه‌هاي پژوهشي و نوشتن مقاله، بتوان از آنها كمك گرفت. چون دانشجويان ارشد تا به راه بيافتند كار مي‌برد و در اين قسمت مي‌توان از اين دانشجويان استفاده كرد.
در اين دو گروه اتفاق‌هاي جالبي مي‌افتد كه آنها را مي‌گويم.
ماجراي اول: بروبچه‌هاي دانشگاه آزاد 4 ساعت اضافه هم با هم مي‌مانند و درس مي‌خوانند. اونقدر كه در دانشگاه حاضر شده‌اند روي سطح سفتي مانند دسته هاي صندلي بخوابند. مي گيد نه اينو نگاه كنيد:

ماجراي 2: يك نكته جالب توجه كه دانشجويان دوست دارند كه بخوابند تا كار نيمه مفيد بكنند. يكي از دانشجويان دانشگاه تفرش اومد پيش من و گفت آقاي رضوي، شما خيلي چيزهاي جالبي در اول به ما گفتيد. ولي اونقدر خوب پيش نمي‌ره. گفتم كه شما مگه تو اين 10 روز Mathematicaكمي كار نكردي. گفت چرا. گفتم مگه Digsilent ياد نگرفتي؟ گفت چرا. گفتم مگه نفهميدي مقاله يعني چي و به چه درد مي‌خوره؟ گفت چرا. گفتم ياد گرفتي كه چطوري بايد براي ارشد بخوني؟ گفت چرا. گفتم خوب چه كاري بهتر از اين؟ گفت مي‌خوابيدم سودش بيشتر بود. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!