دوستي گفته بود “كه آقا فرزاد. فكر كنم شما ثبات شخصيت نداريد”. خندهداره. من كه در همه نوشتههام و حرفهام ميگم كه من هنوز به ثبات نرسيدهام. اساسا تنها خصلتي كه در من ثابت مونده بيثباتيه. يعني در بيثباتي ثبات دارم. راستش من شروع مرگ تدريجي انسان را از لحظهاي ميدونم كه ثبات پيدا ميكنه. من يك تحقيقي در مورد خودم كردم. تقزيبا هر 11 ساعت نظرات كلي و هر 3 دقيقه نظرات كوچكم عوض ميشود. يعني در هر 24 ساعت 2 بار و در هر هفته 14 بار و در هر سال 70 بار نظراتم در مورد زندگي عوض ميشود. جديدا به يك نكاتي رسيدهام كه كلا دنيا هر سال 30 بار تغيير روند ميدهد. با توجه به تغيير 70 بار در سال من ميشود از قرار 100 تغيير در سال. از آنجائي كه هر تغيير در من در تعدادي از افراد مرتبط با من تغييراتي ايجاد ميكند و رفلكس آن تغييرات در من نيز نياز به تغيير دارد نتيجه ميگيريم كه تعداد تغييرات ………. يك تصمصم جديد براي زندگي گرفتم چقدر جالب شد.
donya har sal 30 bar ravandesho avaz mikone ama be fekre ma adama k zendegimon ertebate mostaghim ba ravandesh dare nist dar vaghe ma bayad be saze in agha ya khanome donya hesabi beraghsim shayad sobato betonim ye koreye digeie peida konim ama to zamin e khodemon omran nist nagardin vaghteton talaf mishe to bisobatie donyamon hal konim age man ye zendegie khob toye bisobaty va ba sharayete random sakhtam unvaght un zendegi mitone ye zendegie ideal baraye sharayete ba sobat bashe chon belakhare sobat ham yeki az hamon halaatie ke man dar sharayete bisobatim behesh jump kardam:->
سلام
آقا فرزاد
حال شما خوبه؟
خوش به حالتون
به خدامن حسرت زندگی شما و امثال شما می خورم
من دقیقا عکس شما هستم
به قول اکثر آدما باهوش هستم
ولی اصلا حافظه خوبی ندارم
از وقتی هم که وارد دانشگاه شدم
مدام دارم پسرفت می کنم
برام زجر آوره که توی کلاس استادای بگن باهوشی
ولی تو امتحان دادن و نمره گرفتن بد ترین باشم
دیگه خسته شدم
هر روز که با انرژی بیشتر میام شروع کنم……………………
دیگه نمی دونم چکار کنم
واقعا نمی دونم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مهم اينه كه از زندگي لذت برده باشي و لحظهاي حسرت زمان گدشته رو نخوري.
سلام این متنو که خوندم یاد یه شعر افتادم: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
سلام این متنو که خوندم یاد یه شعر افتادم: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
برای غریب آشنا:
سلام دوست عزیز.
توی این سیستم آموزشی هیچکس به حق حقیقی خودش نمیرسه.
اما نگزیر باید ما با این قضیه کنار بیایم.
تو امتحان دادن باید یه سری روش ها رو یاد بگیری.
درس بخون. روشهای تقویت حافظه رو اگه خواستی email بزن برات بفرستم.
ehmopi@gmail.com
برای دکتر رضوی:
به نظر من راستش من شروع مرگ تدریجی انسان را از لحظهای است که انسان نتواند فکر کند و دچار روزمرگی شود است. یعنی اگر امروز انسان با دیروزش تفاوتی نکند مرگ انسان در آن روز رخ داده است.
ثبات شخصیتی چیزی غیر از این است که انسان منجمد شود.
ثبات یعنی اگر انسان تصمیمی میگیرد بعد از انجام تصمیمش نگوید:
ای کاش….
با یکی از دانشجوهاتون داشتیم این متنو میخوندیم یهو گفت خدا کنه موقع نمره دادن ثبات داشته باشه و فقط یادش نره که دکتر رضویه؟!!!
ببخشید که به زبون خودش نوشتم و به جای اعلم و العلما و افضل و الفضلا جناب آقای ایت الله پرفسور دکتر رضوی از لحن محاوره ای استفاده کردم
اخه ادما جلوی ادم انقدر القاب بهش میدن ولی پشت سرش هر چی میخوان میگن خدا رو شکر که اون دوست ما نیمه نصفه راجع به شما درست حرف میزنه
راستی اقای دکتر به سایتتون هم یه سر بزنین بدک نیست نکنه ادرسشو یادتون رفته ؟؟!!
ادرسش اینه http://www.farzadrazavi.com
حالا دانشجو ها مهم نیستن که بدونن نمرشون چند شده شما خودتون دلتون واسه سایتتون تنگ نشده؟؟؟!!!
چرا اینطوری راجب استادها صحبت میکنید؟
من حتی با یکی از استادها که با 5 انداخته بودم یا بعضی های دیگه که با نمره های پایین انداختنم حتی با 9 هم ننداختن هیچ موقع در موردشون اینطوری قضاوت نمیکنم.تا حالا نشده که به دوستام بگم فلان استاد اینطوریه یا… چون همیشه خودمو مقصر میدونم نه استادو و از هیچکس هیچ انتظاری ندارم حتی از پدر و مادرم .
و استاد رضوی از بهترین و مهربون ترین استادهای دانشگاه هستن و با انصاف نمره هر کسی و دادن و خیلی از استاتید این انصاف و ندارن و متاسفام که در مورد هر استادی نه فقط استاد ما بلکه هر استادی نباید اینطوری قضاوت کرد. ما خودمون باید درس بخونیم نه از دیگران انتظار داشته باشیم. من شده با استادهایی کلاس داشتم که از نمره خودمم کمتر دادن با تفاوت نمره خیلی زیاد 5نمره هم کمتر دادن ولی اصلا اعتراضم نکردم. چون فایده نداشت از شانس من آن استاد ترم قبلش زیادی نمره ها را بالا داده بود.از 60 نفر 50 نفر 20 شدن و نمره میانگین نداشت و کسانی هم که میافتادن12 داده بودو افتاده اصلا نداشت بعد مدیر گروه بهش اعتراض کردو این طور که خودش میگفت حتی میخواستن حذف ش کنن و دیگه نذارن درس بده که ترم بعدش بچه ها اصرار کردن و گذاشتن دوباره درس بده و منم بی اطلاع از همه چی رفتم باهاش کلاس برداشتم واونم ترمی که من باهاش کلاس داشتم اولین ترمی بود که به طور بی سابقه نه تنها نمره خودمونم نداد بلکه با5نمره تفاوت کمتر نمره داد .پاس شدم ولی خیلی ها را بانمره اصلی انداخته بود و فقط چند نفر که شاگرد اول دانشگاه بودن معدلشون خراب میشد به اونا رحم کرد به 4نفر 20 داد که من ازش پرسیدم گفت اونا خودشون 20 نشدن مجبور شده بود 20 بده به هر حال برای من از ایناتفاق ها زیاد افتاده ولی حتی اگر روزی از دانشگاه اخراجم کنن به خاطر نمره هام هیچ موقع در مورد استاد ها حرفی از روی ناراحتی نمیزنم . شما ها هم نگران نباشید امیدوارم نمره های خوبی بگیرین. ولی در مورد استاد رضوی اینطوری صحبت نکنید چون خیلی اشتباه میکنید.و در مورد هیچ استادی بد قضاوت نکنید.دلم میسوزه که یه استاد خوبم ومهربونم که داریم….
از همان روزی كه دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی كه فرزندان آدم صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی كه با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغ آدمیت برنگشت قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبیها تهی است صحبت از آزادگی، پاكی، مروت، ابلهی است من كه از پژمردن یك شاخه گل از نگاه ساكت یك كودك بیمار از فغان یك قناری در قفس از غم یك مرد در زنجیر حتی قاتلی بردار، اشك در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست مرگ او را از كجا باور كنم؟ صحبت از پژمردن یك برگ نیست وای، جنگل را بیابان میكنند دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میكنند هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند صحبت از پژمردن یك برگ نیست فرض كن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست فرض كن یك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض كن جنگل بیابان بود از روز نخست در كویری سوت و كور در میان مردمی با این مصیبتها صبور صحبت از مرگ محبت مرگ عشق گفتگو از مرگ انسانیت است… ::: زنده یاد فریدون مشیری
اصلاً یه مکتب فلسفی هست که میگه هیچ حقیقت محضی وجود نداره … هر کسی یه دیدگاهی نسیت به حقیقت داره و به صورت مطلق نمیشه گفت که کی درست میگه … دیدگاها مثل سلیقه و ذاعقه میمونن. مثلا بعضیا مزه کله پاچه رو دوست ندارن، بعضیا دوست دارن … حالا کیا درست میگن ؟؟
حقیقت و افکار دینی هم مثل ذاعقه میمونن، نمیشه گفت کیا درست میگن کیا غلط … هرکسی هم ممکنه ذاعقه و سلیقش در طول عمرش چندین بار عوض شه همونطور که شما نظراتتون عوض میشن
هیچ وقت هم در یک دستگاه عدالت و منطق کسی رو به خاطر سلیقه یا ذاعقه ای که داره مجازات نمی کنند