مرثیه ای برای یک رویا » 2008 » July

چند نصيحت از خودم

دسته : (ادبيات, سخنان جالب, عمومی) توسط فرزاد در 18-07-2008

چند نكته از خودم كه در تحليل يكي از دوستان قدرتمندم كه از لحاظ روحي قوي بود ديدم. بد نيست اينها هم رعايت گردند:

  1. وقت تنگ است. اگر ثانيه‌ها را غنيمت نشمري همه‌چيز را از دست مي‌دهي.
  2. مخربترين نيرو هواي نفس است. كنترلش كن.
  3. بجاي در افتادن با آدمها و درست كردن دشمن، با آنها رفيق باش و جزو يارانت كن. دوبرابر سود كرده‌اي.
  4. با افراد بالاتر از خودت بگرد نه افراد پائين‌تر از خودت.
  5. وقتي با كسي هستي، كاملا با او باش و وقتي نيستي روز تولد و سالگرد ازدواجش را به او تبريك بگو.

همين

باز هم آمدم

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 18-07-2008

باز هم آمدم. تصميم دارم فريب بودن خود را به خود بقبولانم. مي‌نويسم كه شايد بودنم را حس كنم و مي‌خوانم شايد حضور ديگران كه به فاصله يك دريا با هم هستيم از روي صداي باد به اميد درست تشخيص دادن صدا حس كنم. … پول آب را بايد بدهيم برق را جدا …

فيلم Stranger Than Fiction:

دسته : (عمومی, فيلم, فيلم و كتاب) توسط فرزاد در 09-07-2008

  • Fanttttttttttttaaaaaaaaaastic. داستاني با اينهمه موضوع، تخيلي، تراژدي، اكشن و هزار خاصيت ديگه. واقعا زيبا بود. هيچ چيز نبود جز روح جاري شونده در داستان.
  • قلب تپنده داستان همجون پتكي بر سر بيننده مي‌كوبد تا آنچه كه خود نميدانيم و براي دانستنش جان ميدهيم را بيابيم و در انتها به زيبائي آن قبول مرگ كنيم.
  • زيباترين بازي براي خانم Eiffe با لهچه بسيار زيباي انگليسي و مرموز. واقعا زيبا بود. بالاتر از تصور بود. بسيار زيبا بازي كرده بود.
  • طنين تكراري زندگي يكنواخت رو كه با عشق دگرگون مي‌شه رو چنان زيبا نشان داد كه انگار كل داستان تازه بود. آفرين.
  • همه چيز تكراري بود ولي با خاصيت تازگي براي هر لحظه‌اش.
  • چقدر زيبا با داستان واقعي هماهنگ شد و قبول كرد كه براي باقي ماندن ارزش داستان بايد مرد. نمي‌دونم چي بگم.
  • همراهان: —-.
  • هنرپيشه‌هائي كه من بازيشان دوستشان دارم: Emma Thompson, Maggie Gyllenhaal.

فيلم Something new:

دسته : (عمومی) توسط فرزاد در 07-07-2008

  • غرق در كار، عشق فراموش شده، بايد عاشق شد يا بود.
  • شعار جالبي است: let go, let flow: اجازه بده بطور طبيعي در تو جاري بشه. زندگي عاري از حساب و كتاب و دنياي احساس.
  • وقتي از تعصبها و رندگي كليشه‌اي رها مي‌شوي و به زندگي احساسي رو مياري، ناگهان تغيير بزرگي پيش مي‌آيد. اونوقت زندگي شروع مي‌شود و جريانش مي‌تونه تو رو در هر كاري موفق كنه. هماهنگ با ضربان طبيعت انسان كه احساس است، نه سركوب كردن احساسات.
  • Simon هم زيبا و جذاب (خيلي با نمك) هست هم بسيار زيبا بازي كرده است. واقعا لذت بردم. احساس يك انسان آزاد با احساسات آزاد و دلبستگي‌هاي طبيعي.
  • جالب اينكه هنوز در دنيا به خانواده و ارتباطات خانوادگي حتي در آمريكا چقدر اهميت مي‌دهند. هنوز كه هنوزه مشكل سياه و سفبد وجود داره فقط فرقش اينه كه كراوات زده شده‌اند.
  • اينكه يك پدر با فكر عالي چگونه مي‌تونه مشوق پرواز احساسات دخترش بشه و مادر با فكر بسته‌اش چطور زندگي رو به كام دخترش زهر كنه. يك چيز جالب در اين فيلم رفتار مادر Kenya است كه خيلي شبيه رفتارهاي زن‌هاي از رده خارج در كشور خوردمان مي‌ماند با جملاتي كه: تو بايد مثل خودت پيدا كني، تحصيلات مهم است، آقاي دكتر … و بسياري از رفتارهايي كه من فكر مي‌كردم مختص زنهاي ايران است.
  • و چقدر زيباست ترانه ماندگار عشق در …
  • همراهان: —-.
  • هنرپيشه‌هائي كه من بازيشان دوستشان دارم: Simon Baker.

13 Going On 30

دسته : (عمومی, فيلم, فيلم و كتاب) توسط فرزاد در 07-07-2008

  • زندگي كه الان در اون هستيم بوي همون تعفني رو مي‌ده كه وقتي بچه بوديم فكر مي‌كرديم زندگي‌هاي ديگرون مي‌ده. فقط يه فرق داره، چون كم كم وارد اين تعفن شديم نمي‌فهميم. ماجراي همون كسي كه مدتها تو فاضلاب كار مي‌كرد، وقتي وارد بازار عطارها شد از حال رفت. به كجا داريم مي‌ريم؟
  • معصوميت دروني، گرانقيمت‌ترين گنجينه‌اي هستش كه ما به بهاي بدل مي‌فروشيمش. كاش مي‌توانستم بر شانه‌هاي خود بنشانم اين خلق بي‌شمار را گرد حباب خاك بگردانم تا ببينند كه خوردشان كجاست و …
  • يه نكته جالب. ديدن اين فيلم مصادف شد با پخش يكي از سريالهاي ايراني. واقعا استرس مرگبار اين سريال ايراني (به نظر من نوعي مازوخيسم، راشيتسم، افتضاحيميسم و هزار ايسم ديگه كه در سريالها است) باعث شد كه يك فيلم ديگه هم ببينم. حالا مي‌خوام يه فيلم انتخاب كنم.
  • هنوز كه هنوزه آهنگهاي قديمي مانند آهنگ مايكل جكسون (رقص مردگان) طرفداران زيادي دارد و همچنان پر هيجان.
  • همراهان: —-.
  • هنرپيشه‌هائي كه من بازيشان دوستشان دارم: Mark Ruffalo.