خیلی عجیبه. احتمالا از بس که فکرم درگیره. ماجراهای زیر جالبه:
1) سال 1393، خردادماه: ساعت 11 شب بود. با خانومم رفتم بیرون که یک قرص بخرم. ماشینو پارک کردم. رفتم داروخانه. برگشتم. در ماشینو باز کردم. دیدم ای وای. چرا دست خانومم کلی طلا آویزونه (آخه خانم من اصلا طلا نداره و نمیاندازه). بیشتر خم شدم. دیدم ای وای. این خانمه کیه تو ماشین من. هاج و واج مونده بودم. خانمم تو ماشین نبود و یک خانم دیگهای بود. همینطور که در ماشین باز بود و من بیرون وایساده بودم دیدم خانومم از ماشین پشتی داره با خنده منو نگاه میکنه. به ماشین نگاه کردم دیدم ای واااای. در ماشین یکی دیگه رو باز کردم. سرمو برگردوندم، دیدم شوهر خانومه داره میاد. اونم با تعجب منو نگاه کرد. بهش گفتم ببخشید اشتباه گرفتم!!!!!!!!
2) سال 1393، فروردینماه: رفتم دفتر کارم. موقع برگشت گفتم برام آژانس بگیرند. خودمم رفتم پائین وایسادم. موبایلم زنگ زد. همینطور که داشتم حرف میزدم دیدم هوا خوبه پیاده رفتم. رسیدم خونه. از دفتر زنگ زدند که ماشین اومده. کجائید. گفتم ای وااای. من خودم پیاده رفتم خانه. خانمم شنید. گفت مگه با ماشین برنگشتی؟ ای واای. ماشینو دم دفتر گذاشتم. آژانس گفتم. با اونم نیومدم.
3) سال 1390، مهرماه: از دانشگاه آزاد میخواستم برگردم خونه. طبق معمول ماشین در بست گرفتم. اومدم خوته. فردا صبح خواستم برم دانشگاه. خانومم گفت ماشینو ببر. من امروز ماشین لازم ندارم. رفتم دم در. کلید ماشین رو زدم. ماشین نبود. واای. ماشین کجاست. زنگ در رو زدم. گفتم ماشین کجاست. خانومم گفت دیشب وقتی ماشینو آوردی کجا پارک کردی؟ تازه یادم افتاد ماشینو برده بودم دانشگاه و موقع برگشت با دربست برگشته بودم. خلاصه دربست گرفتم رفتم دانشگاه و با ماشین خودم برگشتم.
4) سال 1385، مهرماه: در خونه رو زدم. در حیاط باز شد. من داشتم موبایل صحبت میکردم. خانومم در خونه رو باز کرده بود. من رفتم تو. خدای من. من چی میبینم. فرشها عوض شده بود. موکتها عوض شده بود. ای وای. برگشتم. دیدم یه طبقه زودتر رفته بودم. به جای واحد 8 رفته بودم واحد 6 و …
آقای دکتر چقدر ضدحال خوردیم هفته آحر نیومدید دانشگاه تفرش … کلی حرف داشتیم…
یک کار کوچیکم به من گفتید انجام بده…منم پیگیر بودم. ایمیل دادم، تماس گرفتم و آخرم پیام دادم!!(که بعدا نگید یک کار کوچیک گفتم انجام ندادی!!)
تولدتون مبارک، موفق باشید
سلام.
هرکسی یه نوع بیماری داره. اینم یه نوعش هست.بیماری من از این یه کم حادتر هستش!!!
سلام دکتر علائم پیری زود رسه این طور پیش برید سال 94 آسایشگاه سالمندانید….؟؟؟
یه استاد خوب داریم اونم از دستمون رفت
سلام
من توی یه وبلاگ دیگه فکر کنم اسمش پلاک 14 بود ، یه خاطره با همچین مضمونی خونده بوده
اون موقع که آقای عماد مقنیه ایران بودن، بعد از ظهر که از دانشگاه امام حسین داشتن برمی گشستن خونه، با ماشین دوستشون برمی گردن
وسط راه یه دفه یاشدون میفته که ماشینش دم در دانشگاه جا مونده ولی علی رغم اصرار دوستش دوباره برمی گرده دانشگاه برای ماشینش
نکته اصلیش اینه که صبح او روز با خانومش رفته بوده دانشگاه و قرار نبوده که زیاد بمونه ، و چون همسرش رو دانشگاه راه نمی دادن ، توی ماشین می مونه
خلاصه که هم ماشینشو جا می زاره و هم زنشو
سلام
دکتر پس از مخت واسه چی استفاده میکنی؟!
تو دانشگاه که از مخت واسه درس دان به ما استفاده نمیکردی، یعنی اصلا درس نیمدادی که بخوای استفاده کنی. یعنی اصلا نمیومدی که بخوای درس بدی
گفتیم حتما مخت رو میذاری واسه زندگی
الان فهمیدیم واسه زندگی هم نمیداشتی
یعنی فکر کنیم اصلا مخی نداری که بخوای استفاده کنی
سلام
چه جوری توی PSCAD مقدار متوسط یه شکل موج رو بدست بیارم؟؟؟؟
البته بدون استفاده از بلوک FFT
ممنون میشم جواب بدید
چرا رفتی …
چرا من بی قرارم…
استاد چرا رفتی !!!!
دوباره برگرد باراجین
سلااام آقای دکتر
خوبه حالا خانمتون شما رو میشناسه قبولتون داره وگرنه همون سال 85 طلاقشو می گرفت می رفت… از شوخی گذشته باحال (البته فقط قسمت ماشین و دربست گرفتنو این بخش هاش و گرنه من تو زمینه ناموسی شوخی ندارم)
بعضی مردها که کلا همیشه اشتباه می گیرند، ولی الحمدلله شما مرد خوبی هستید
خدا شما رو واسه خانواده و نگار جون حفظ کنه